فعل “Get” در زبان انگلیسی کاربردهای بسیار زباد و معانی مختلفی دارد. در این مقاله به بررسی دقیق معانی مختلف get و ۳۰ کاربرد رایج آن می پردازیم.
GET + adjective (get+ صفت)
1. get married ازدواج کردن
We’re getting married next year – the wedding will be in August.
ما سال آینده ازدواج خواهیم کرد- عروسی در ماه آگوست خواهد بود.
2. get divorced طلاق گرفتن
Brenda got divorced ten years ago, and she hasn’t seen her ex-husband since!
بِرِنا ۱۰ سال پیش طلاق گرفت و از اون موقع تا بحال شوهر سابقش رو ندیده.
3.get angry عصبانی شدن
My sister gets really angry when I borrow her clothes without telling her.
خواهرم وقتی بدون هماهنگی لباسهاشو قرض می گیرم به شدت عصبانی می شه.
4. get tired خسته شدن
It’s late and I’m getting tired. Let’s go home.
الان دیر وقته و من هم خسته شدم. بیا بریم خونه.
5. get dark تاریک شدن
The theater’s getting dark – I think the movie is starting!
سینما داره تاریک میشه- فکر کنم فیلم داره شروع می شه.
6. get lost گم شدن
Philip got lost in the NYC subway and had to ask for directions to Times Square.
فیلیپ در مترو نیویورک گم شد و مجبور شدن مسیرهای منتهی به سمت تایم اسکوار رو سوال کنه.
GET + comparative (get+تفضیلی صفت)
7. get better بهتر شدن
Larissa’s getting better at dancing. She practices every day.
رقص لاریسا داره بهتر می شه. او هر روز داره تمرین میکنه.
8. get worse بدتر شدن
If your headache gets worse, you should see a doctor.
اگر سر درد شما بدتر شد باید پیش دکتر برید.
9. get more expensive گران تر شدن
It’s getting more and more expensive to buy an apartment in Rio de Janeiro.
قیمت آپارتمان در ریو دژنرو داره گران و گرانتر می شه.
10. get safer ایمن تر شدن
Buying things online has gotten safer with tools like PayPal.
با استفاده از ابزارهایی مثل پی پل، خریدهای اینترنتی مطمن تر شده است.
11. get more important مهم تر شدن
It’s getting more important to speak multiple languages in today’s globalized world.
در دهکده جهانی امروزی صحبت کردن به چند زبان داره اهمیت بیشتری پیدا می کنه.
12. get deeper عمیق تر شدن
Be careful – the water gets deeper quickly on that side of the pool.
مراقب باش- آب در آن سمت استخر به سرعت عمیق می شه.
GET + preposition (phrasal verbs) get + عبارتهای فعلی) حرف اضافه)
13. get up بیدار شدن
My alarm clock goes off at 6:30, but I don’t get up until 7:15.
ساعت ۶:۳۰ ساعتم زنگ می زنه، اما من تا ساعت ۷:۱۵ بیداره نمی شم.
14. get along with کنار آمدن با
I get along really well with my colleagues. They’re a pleasure to work with.
من خیلی خوب با همکارانم کنار میام. کار کردن با آنها خیلی لذت بخشه.
15. get into داخل شدن به
How did the dog get into the house? He’s supposed to stay outside!
این سگ چطوری داخل خونه شده؟ قرار بود بیرون بمونه!
16. get out بیرون آمدن از
Randall got out of the car to check the tires.
رندل از اتومبیل بیرون آمد تا تایرها رو چک کنه.
17. get around گشتن اطرافِ
It’s very easy to get around Berlin – there’s a great subway system.
خیلی راحت می شه اطراف برلین رو گشت- چون سیستم مترو خیلی فوق العاده ای هست.
18. get together دور هم جمع شدن
My family always gets together for major holidays like Christmas and New Year’s.
خانواده من همیشه در تعطیلات مهمی مثل کریسمس و سال نو دور هم جمع می شن.
GET + a place = arrive (get+ رسیدن =یک مکان )
19. get to the office رسیدن به دفتر کار
My boss always gets to the office by 7:30 AM.
رییسم همیشه تا ساعت ۷:۳۰ به دفتر کار میرسه.
20. get home رسیدن به خانه
I had to work overtime, so I didn’t get home until midnight.
مجبور به اضافه کار بودم، به همین خاطر نصفه شب به خونه رسیدم.
21. get to the train station رسیدن به ایستگاه قطار
When they got to the train station, they realized they’d left their tickets at home.
وقتی آنها به ایستگاه قطار رسیدن متوجه شدن که بلیطها رو در خانه جا گذاشتن.
22. get there رفتن به آنجا
I don’t know exactly where the post office is. Could you tell me how to get there?
دقیقا اداره پست رو بلد نیستم. میشه بهم بگید چطوری اونجا برم؟
GET = receive (get =دریافت کردن )
23. get an e-mail ایمیل دریافت کردن
Did you get my e-mail?
آیا ایمیل من رو دریافت کردید؟
24. get a present کادو گرفتن
I got lots of presents for my birthday this year.
امسال برای تولدم یه عالمه کادو گرفتم.
25. get grades نمره گرفتن
If you get good grades in high school, you can get into a good college.
اگه در دبیرستان نمرات خوب بگیری میتونی وارد یه دانشگاه خوب بشی.
26. get a certification مدرک- گواهینامه
I got my scuba diving certification last year.
پارسال مدرک غواصی ام را گرفتم.
27. get an award جایزه گرفتن
Ted got an award for being the best salesperson in the company.
تِد به عنوان بهترین فروشنده شرکت جایزه گرفت.
GET = buy / obtain (get = خریدن/ گیرآوردن)
28. get a job شغل گیر آوردن
Tanya moved to Los Angeles because she got a job there.
تانیا به لس آنجلس رفت چون در اونجا یه شغل گیر آورد.
29. get an apartment آپارتمان خریدن/ گیر آوردن
“Have you found a place to live?”
جایی برای زندگی گیر آوردی/ خریدی؟
“Yeah, I just got a great apartment right in the city center!”
آره، یه آپارتمان عالی درست در مرکز شهر گیر آوردم/ خریدم.
30. get [something] for a good price به قیمت خوب خریدن
We got this TV for a good price during the spring sale.
این تلویزیون رو در حراج بهاره به قیمت خوبی خریدیم.
- یکشنبه ۳۰ مرداد ۰۱ ۱۱:۲۳
- ۱۳۴ بازديد
- ۰ نظر