آموزش لغات و مکالمات انگلیسی مربوط به پلیس

بهترین سایت آموزش های رایگان زبان انگلیسی از صفر تا صد از مکالمه تا گرامر

همان طور که ارتشیان زبان خاص خود را دارند، افسران پلیس نیز از عبارات خاصی استفاده می کنند که اکثر مردم آن را نمی فهمند. شما به عنوان یک افسر پلیس یکی از مهمترین مشاغل جهان را دارید: خدمت و حفاظت از مردم. در حالی که در حال مبارزه با جرم و انجام ماموریت در شرایط اضطراری هستید، احتمالاً با بسیاری از انگلیسی زبانان برخورد می کنید. برخی ممکن است مرتکب جنایت شوند، در حالی که دیگران ممکن است قربانی جنایت باشند. در هر دو مورد، شما باید سوالات را به زبان انگلیسی بپرسید و به آنها پاسخ دهید.

شغل شما ممکن است ایجاب کند که با شاهدان انگلیسی زبان، صحبت کنید. زمان می تواند عامل کلیدی در حل یک جنایت یا نجات جان انسان باشد. همیشه نمی توانید منتظر مترجم باشید. این پست به شما کمک می کند واژگان و عباراتی را بیاموزید که هنگام برخورد با انگلیسی زبانان مفید خواهد بود.

نکته: در انگلیسی کلمه Police یک اسم جمعی است. ما معمولاً با آن به صورت جمع رفتار می کنیم و مثلاً می گوییم:

The police are coming

پلیس می آید.

کلماتpoliceman  (پلیس) یا  policewoman (زن پلیس) می توانند مفرد یا جمع باشند ، برای مثال:

The policeman is asking questions. Three policewomen are coming.

پلیس سوال می کند. سه زن پلیس می آیند.


لغات مربوط به پلیس

لغت معنی مثال
arrest
verb
تحت کنترل پلیس قرار گرفتن My partner arrested the man who set fire to the building.

شریک من مردی که ساختمان را به آتش کشید دستگیر کرد.

assailant
noun
شخصی که حمله می کند یا حمله کننده Did you see the assailant run away?

دیدید مهاجم فرار کرد؟

at large, on the loose گرفتار نشده ، فراری I’m afraid that the man who robbed the bank is still at large.

می ترسم مردی که بانک را سرقت کرد هنوز فراری باشد.

armed and dangerous
adjectives
سلاح حمل می کند و سابقه خشونت دارد Do not approach the thief if you see him. He is considered armed and dangerous.

اگر دزد را دیدید به او نزدیک نشوید. او مسلح و خطرناک است.

back-up
noun
پلیس که برای حمایت یا کمک فراخوانده می شود We’re calling for back-up now that we know she has a gun.

ما اکنون می دانیم که او اسلحه دارد.

bail
noun
وثیقه Your husband’s bail is posted at $20,000.

وثیقه شوهر شما 20000 دلار است.

baton, night stick
noun
چوب سنگینی که پلیس برای کنترل جمعیت یا دفاع از خود استفاده می کند، باتوم No, we don’t carry guns. We only have batons.

نه ، ما اسلحه حمل نمی کنیم. ما فقط باتوم داریم.

book sby
verb
کسی را به عنوان مجرم ثبت کردن، سابقه دار کردن We’re taking your brother down to the station to book him.

ما برادر شما را به ایستگاه (پلیس)  می بریم تا سابقه اش را ثبت کنیم.

break into
verb
ورود غیرقانونی به محل سکونت، ماشین یا مشاغل Do you have any idea who would have broken into your car?

آیا ایده ای دارید که چه کسی ممکن است به ماشین شما حمله کند؟

burglar
noun
شخصی که وارد خانه یا محل کار می شود و وسایل را سرقت می کند We think the burglar got in through your chimney.

ما فکر می کنیم سارق از طریق دودکش وارد شده است.

cell
noun
اتاق فردی در زندان یا حبس We’ll have to keep you in a cell until someone comes to pay your bail.

ما باید شما را در سلول نگه داریم تا کسی بیاید وثیقه شما را پرداخت کند.

convict
noun
شخصی که در حال گذراندن دوره زندان است Please be aware that there is a convict on the loose.

لطفاً توجه داشته باشید که یک محکوم فراری داریم.

cop, copper
noun
افسر پلیس (عامیانه) Did somebody here call the cops?

کسی اینجا به پلیس زنگ زد؟

criminal record
noun
فایلی که شامل تمام جنایاتی است که شخص مرتکب شده است، سابقه جرم We don’t allow anyone with a criminal record into our country.

ما اجازه نمی دهیم کسی که سابقه کیفری دارد وارد کشور ما شود.

crime scene
noun
محل وقوع جنایت Please stay outside the yellow tape. This is a crime scene.

لطفا خارج از نوار زرد بمانید. اینجا صحنه جنایت است.

cruiser, squad car
noun
ماشین پلیس Please step out of your vehicle and get into the police cruiser.

لطفاً از خودرو پیاده شده و سوار کروز پلیس شوید.

(in) custody
noun
تحت کنترل پلیس You will be happy to know that we have taken the kidnapper into custody.

خوشحال می شوید که بدانید ما آدم رباینده را دستگیر کرده ایم.

DUI, DWI رانندگی بعد از نوشیدن الکل زیاد

(رانندگی در حالت مستی)

Your record says that you have two previous DUIs.

سابقه شما می گوید که شما دو DUI قبلی دارید.

detective
noun
افسر پلیس مسئول حل و فصل جرم The detective is going to ask you a few questions about the man’s appearance.

کارآگاه قصد دارد در مورد ظاهر مرد چند سوال از شما بپرسد.

do time
verb + noun
مجازات یک جنایت را با گذراندن مدت زمان در زندان دریافت کنید،مدت حبس You won’t be required to do any time but you will have to pay a fine.

شما مجبور به انجام هیچ حبسی نیستید اما باید جریمه بپردازید.

domestic dispute مشاجره/مشکل در خانه (اغلب منجر به خشونت می شود) We’ve had a number of calls reporting a domestic dispute in your hotel room.

ما تعدادی تماس داشتیم که مشاجره داخلی را در اتاق هتل شما گزارش می کردند.

escape
verb
از محل نگهداری دور شوید If you try to escape we will have to restrain you with handcuffs.

اگر می خواهید فرار کنید ما باید با دستبند شما را مهار کنیم.

felony
noun
جنایت بزرگ (به عنوان مثال قتل) Murder is considered a felony and is punishable by life in prison.

قتل جنایت محسوب می شود و مجازات حبس ابد دارد.

fine
noun
پولی که شخص برای نقض قانون پرداخت می کند، جریمه You can get charged a large fine for speeding in a school zone.

برای سرعت زیاد در محدوده مدرسه می توانید جریمه بزرگی شوید.

fingerprints
noun
علائم باقی مانده از انگشتان که شخص را شناسایی می کند، اثر انگشت We’re going to have to check your personal belongings for fingerprints.

ما باید وسایل شخصی شما را از نظر اثر انگشت بررسی کنیم.

firearms
noun
سلاح هایی که شلیک می کنند It is illegal to carry unregistered firearms such as rifles and pistols.

حمل سلاح های گرم ثبت نشده مانند تفنگ و تپانچه غیرقانونی است.

gang
noun
گروهی از افراد که اغلب با جرم و مواد مخدر در ارتباط هستند Stay away from this area at night as there is a lot of gang activity.

شب ها از این منطقه دور بمانید زیرا در اینجا فعالیت مجرمانه زیاد است.

guilty
adjective
مسئول یک جنایت، مستحق مجازات You will be considered innocent until you are proven guilty.

تا زمانی که مجرمیت شما ثابت نشود، بی گناه محسوب می شوید.

handcuffs
noun
حلقه های فلزی که به مچ دست متصل می شوند تا مجرمان (یا متهم) از فرار جلوگیری کنند We put your boyfriend in handcuffs, because we saw him climbing through your window and thought he was an intruder.

ما دوست پسر شما را دستبند زدیم، زیرا او را دیدیم که از پنجره شما بالا می رفت و فکر می کردیم او یک مزاحم است.

innocent
adjective
بیگناه We’ll believe you are innocent when you show us your receipt for the items in the bag.

وقتی رسید خود را برای اقلام موجود در کیف به ما نشان می دهید ، معتقدیم که شما بی گناه هستید.

intruder
noun
شخصی که به طور غیرقانونی وارد خانه یا مشاغل می شود Someone called to report an intruder on the third floor.

شخصی تماس گرفت تا وجود مزاحمی در طبقه سوم را گزارش دهد.

jail, prison
noun
مکانی که مجرمان در آن محبوس هستند، زندان The guards will be patrolling the prison all day long.

نگهبانان در تمام طول روز در زندان گشت می زنند.

misdemeanor
noun
جرم جزئی (مجازات معمولاً جریمه یا کمتر از یک سال حبس است) Stealing a road sign is considered a misdemeanor,but is punishable by a large fine.

سرقت تابلو راهنمایی و رانندگی جرم محسوب می شود اما با جریمه سنگینی مجازات می شود.

noise complaint تماس با پلیس برای شکایت از سر و صدای مزاحم (معمولاً موسیقی یا مهمانی) Two of your neighbours have made a noise complaint tonight.

دو همسایه شما امشب شکایت سر و صدا کرده اند.

partner
noun
افسر دیگری که یک پلیس رانندگی می کند و با او کار می کند I’m going to get you to tell your story to my partner.

من می خواهم شما را مجبور کنم که داستان خود را برای همکار من تعریف کنید.

patrol
verb
on patrol
گشت و حفاظت از منطقه We always patrol the downtown core on the weekends.

ما همیشه آخر هفته ها در مرکز شهر گشت می زنیم.

perpetrator
noun
شخصی که مرتکب جنایت شده است The perpetrator is still at large.

عامل این حادثه هنوز فراری است.

pickpocket
noun
دزدی که در جابجایی یا ازدحام جمعیت از جیب مردم سرقت می کند Beware of pickpockets on the subway.

مراقب جیب برها در مترو باشید.

pistol
noun
اسلحه گرم دستی Our local cops carry pistols but rarely use them.

پلیس محلی ما تپانچه حمل می کند اما به ندرت از آنها استفاده می کند.

pursuit
noun
عمل جستجوی We are in pursuit of a man in a green jacket and orange pants.

ما بدنبال مردی با کت سبز و شلوار نارنجی می گردیم.

radar انتقال امواج رادیویی که به پلیس کمک می کند خودروها را ردیابی کرده و صحنه های جنایت را مکان یابی کند According to our radar you were driving well above the speed limit.

بر اساس رادار ما شما بسیار بالاتر از سرعت مجاز رانندگی می کردید.

robbery
noun
سرقت؛ گرفتن چیزی که متعلق به شما نیست ، اغلب با قدرت We have twenty officers investigating the bank robbery.

ما بیست افسر داریم که در مورد سرقت بانک تحقیق می کنند.

speeding ticket جریمه ای به راننده ای تعلق می گیرد که با سرعت بیشتر از حد مجاز رانندگی می کند Your license shows a clean driving record except for one speeding ticket from five years ago.

گواهینامه شما سوابق رانندگی تمیزی را نشان می دهد به جز یک جریمه سرعت زیاد از پنج سال پیش.

steal
verb
چیزی را که متعلق به شما نیست بردارید، سرقت Do you know who stole your wallet?

آیا می دانید چه کسی کیف پول شما را دزدیده است؟

street crime
noun
جنایاتی مانند مواد مخدر و فحشا Don’t give the beggars any money. You will only be promoting street crime.

به گداها پول ندهید. شما فقط جنایت خیابانی را تبلیغ خواهید کرد.

thief
noun
کسی که دزدی می کند We have found the thief who stole your car.

ما دزدی که ماشین شما را دزدیده است را پیدا کردیم.

walkie-talkie
noun
رادیوی دستی که هر همکاری با خود حمل می کند My partner told me your license plate over his walkie-talkie.

 

wanted تحت تعقیب پلیس است A man from your hotel is wanted for his involvement in a murder.

مردی از هتل شما به دلیل دست داشتن در قتل تحت تعقیب است.

witness
verb
برای دیدن اتفاق Three people witnessed the murder but they are afraid to speak.

سه نفر شاهد قتل بودند اما می ترسند صحبت کنند.

young offender, juvenile delinquent یک کودک خردسال که مرتکب جرم می شود (معمولاً زیر 18 سال) Your punishment will be less severe because you are a young offender.

مجازات شما کمتر خواهد بود زیرا شما مجرم جوان هستید.

 

لغات مربوط به جنایت و مجازات

crime یک جرم جدی مانند قتل یا سرقت است. punishment  مجازاتی است که برای کسی که به جرم محکوم شده است اعمال می شود. به عنوان مثال مجازات می تواند زندان یا جریمه نقدی باشد.

نکته: بین criminal law  (حقوق جزا) و  civil law(حقوق مدنی) تفاوت مهمی وجود دارد. قوانین کیفری به موضوعاتی مانند سرقت یا قتل که افراد می توانند به زندان بروند پرداخته است. حقوق مدنی به مواردی مانند قراردادهای تجاری یا طلاق می پردازد. پلیس معمولاً در قانون مدنی دخیل نیست.

سوالات متخلفان از قانون یا مجرمان مشکوک

  • Why did you pull me over?
  • چرا منو کشیدی کنار؟
  • Have I done something wrong?
  • کار اشتباهی انجام داده ام؟
  • Is this illegal?
  • آیا این غیرقانونی است؟
  • What are my rights?
  • حقوق من چیست؟
  • Can I call a lawyer?
  • آیا می توانم با وکیل تماس بگیرم؟
  • Where are you taking me?
  • من را کجا میبری؟
  • Can I make a phone call?

آیا می توانم تماس تلفنی برقرار کنم؟

سوالاتی که پلیس ممکن است از یک مجرم مشکوک بپرسد

  • Are you carrying any illegal drugs?
  • آیا مواد مخدر غیرقانونی حمل کردید؟
  • Do you have a weapon?
  • سلاح داری؟
  • Does this belong to you?
  • آیا این متعلق به شماست؟
  • Whose car is this?
  • این ماشین کیست؟
  • Where were you at eight last night?
  • دیشب ساعت هشت کجا بودی؟

لغات مربوط به آگاهی از قوانین و رویه های پلیس

  • You are under arrest.
  • شما بازداشتید.
  • Put your hands on your head.
  • دستان خود را روی سر خود بگذارید.
  • I am taking you to the police station.
  • من شما را به کلانتری می برم.
  • Please get in the police car.
  • لطفا سوار ماشین پلیس شوید.
  • You will have to pay a fine for this.
  • برای این کار باید جریمه بپردازید.
  • I will give you a warning this time.
  • این بار به شما اخطار می دهم.
  • I’m going to write you a ticket.
  • برات جریمه می نویسم.
  • We’ll tow your car to the station.
  • ما ماشین شما را به ایستگاه می کشیم.
  • Smoking in restaurants is illegal in this country.
  • سیگار کشیدن در رستوران ها در این کشور غیرقانونی است.
  • It is against the law to do drugs in public.
  • مصرف مواد مخدر در ملاء عام خلاف قانون است.

انواع جرم

جرم تعریف
abduction/ kidnapping بردن شخص به مکان مخفی به زور
armed robbery استفاده از سلاح برای سرقت
arson آتش زدن عمدی مکانی
assault صدمه زدن به شخص دیگر از نظر جسمی
attempted murder تلاش برای کشتن کسی (اما نمرده)
burglary,
breaking and entering
رفتن با زور به خانه یا محل کار شخص دیگر
child abuse عمدی به کودک صدمه زدن
domestic violence تجاوز فیزیکی که در داخل خانه رخ می دهد
drug trafficking تجارت مواد مخدر غیر مجاز
drunk driving رانندگی بعد از مصرف زیاد الکل
fraud دروغ گفتن یا تقلب برای اهداف تجاری یا پولی
hijacking گروگان گیری افراد در حال حمل و نقل (معمولاً در هواپیما)
murder/ homicide جان کسی را از طریق خشونت گرفت
shoplifting سرقت کالا از یک فروشگاه
smuggling وارد کردن محصولات به صورت مخفیانه و غیرقانونی به یک کشور
speeding رانندگی بیش از سرعت مجاز
terrorism اعمال جنایت علیه گروهی (سیاسی/مذهبی) یا کشوری دیگر
theft سرقت
torture رفتار بسیار ظالمانه و ناعادلانه (اغلب با زندانیان)
vandalism آسیب رساندن به اموال عمومی یا خصوصی (به عنوان مثال با رنگ اسپری)
white collar crime نقض قانون در تجارت

 

انواع مجازات

 

مجازات

(مثال جرم)

تعریف
traffic ticket
(speeding, parking(سرعت غیر مجاز ، پارکینگ))
جریمه هایی را در سابقه رانندگی باقی می گذارد/شامل پرداخت جریمه می شود.
license suspension
(drunk driving(رانندگی در حالت مستی))
حقوق رانندگی برای مدت معینی حذف می شود
fine
(hunting out of season(شکار خارج از فصل))
پرداخت پول به عنوان جریمه برای جرایم جزئی/کوچک
house arrest
(a young offender who is waiting to go to court(یک مجرم جوان که منتظر مراجعه به دادگاه است))
برای مدت معینی در خانه بماند
community service
(a youth that steals a car for the first time(جوانی که برای اولین بار ماشین می دزدد))
انجام کارهای داوطلبانه مانند آموزش در مورد کارهای مجرمانه به کودکان یا پاکسازی زباله
jail time
(man who assaults his wife(مردی که به همسرش تجاوز می کند))
ماهها یا سالهای معینی را به دور از اجتماع سپری کنید
life in prison
(a woman who commits homicide(زنی که مرتکب قتل می شود))
بقیه عمر خود را در زندان بگذرانید و هیچ فرصتی برای بازگشت به جامعه نداشته باشید

 

 

حال بیایید کمی لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به پلیس که تخصصی تر هستند را بررسی کنیم.

 

“War suit,”  “War bag,”  “The bag,” و “Back in the bag”

“War suit” و”the bag”  هر دو به یونیفرم افسر پلیش اشاره دارند، اما “war bag” یک کیف با پارچه ضخیم و بزرگ است که تجهیزات گشت را با آن حمل می کند. “Back in the bag” به این معنی است که پلیس پس از ماموریت با یونیفرم با لباس شخصی خود به خانه باز می گردد.

“Light up”

“light up” زمانی استفاده می شود که پلیس وقتی چراغ های اضطراری خود را روشن می کند تا جلوی کسی را بگیرد.

“Kiddie Cop”

این عبارت ممکن است شما را به فکر بچه ای بیاندازد که در هالووین مثل پلیس لباس پوشیده است ، اما در واقع یک افسر مدرسه (SRO) است. SRO ها پلیس هایی هستند که به یک مدرسه خاص اختصاص داده شده اند و خدمات مربوط مسائل قانون و همچنین امنیت محوطه را تامین می کنند.

“Street Justice”

زبانه ای است که به باتوم وصل است که از آن پلیس در مواقعی که مظنونی را دستگیر می گیرد، استفاده می کند. از این وسیه زمانی که پلیس احساس خطر کند استفاده می کند.

FIDO

پلیس زمانی از این عبارت استفاده می کند که چیزی غیرمعمول می بیند اما از تحقیق درباره آن امتناع می ورزد زیرا می تواند کاغذبازی های زیادی ایجاد کند. مخفف F — It، Drive On است.

“On the box”

مظنونی که on the box است در حال آزمایش دروغ سنج است.

“Drop a dime”

برای اینکه شخصی را به پلیس تحویل دهید، از این اصطلاح اغلب برای پوشاندن خود استفاده می کنند.

“Cherry patch,” “Duck pond,”  یا  “Cash register”

تقاطعی با علامت توقف است که در آن پلیس می تواند تعداد زیادی جریمه را در مدت زمان کوتاهی بنویسد.

“Buzzer,” ” Tin,”  “Star,” یا  “Shield”

نشان پلیس است و چشمک زدن آن همان “buzzing” یا آژیر معروف است.

“Skated”

یک مظنون به دلایلی از اتهام جنایی تبرئه می شود. در این صورت پلیس ممکن است بگوید:

“He skated on it because the victim didn’t show up to testify,”

“او تبرئه شد زیرا قربانی برای شهادت نیامد.”

LVNR

این مخفف عبارت Lateral Vascular Neckrestint است، روشی برای مهار کردن فرد مشکوک در صورتی که با انجام کار نادرست می تواند بسیار خطرناک باشد.

“Terry Stop

نام دیگر “Stop and Frisk”، روش بحث برانگیز متوقف کردن مظنون بر اساس “شبهه منطقی” مبنی بر دست داشتن وی در فعالیت های مجرمانه.

“Power up”

تاباندن نوری در چشمان یک مظنون برای منحرف ساختن او.

“Good for”

این بدان معناست که احتمالاً کسی مرتکب جرمی شده است ، مانند:

“The butler’s good for it.”

“پیشخدمت مجرم است.”

“Trip Zeros”  یا   “Blew Eggs”

دستگاهی است که با تنفس در آن میزان الکل مصرفی را نشان می دهد.

“Deuce”

بخشی از قانون که در برخی از ایالت ها به رانندگی در حالت مستی می پردازد 502 نام دارد. از آنجا که این امر با دو مورد پایان می یابد، راننده مست به عنوان “Deuce” شناخته می شود.

“Run Code”

برای عکس العمل به چراغ و آژیر روشن.

“Blue Flamer”

یک اصطلاح تحقیرآمیز برای پلیس تازه کار که سعی در نجات جهان دارد.

How many car stops is that blue flamer going to make tonight?

“آن تازه کار (blue flamer) امشب چند توقف ماشین خواهد داشت؟”

On Board”

اشاره به وجود مواد مخدر در وسایل شخصی، مانند:

This lady has some cocaine on board.”

“این خانم مقداری کوکائین همراه دارد.”

در ادامه نگاهی به چند اصطلاح با لغت پلیس می اندازیم.

to turn oneself in

to turn oneself in به معنای تسلیم شدن در برابر مقامات است.

“After 13 months on the run, the suspect decided to turn himself in.”

“مظنون پس از 13 ماه متواری تصمیم گرفت خود را تحویل دهد. ”

“I think I’d rather turn myself in and serve my prison sentence. It’s better than running from the police for the rest of my life.”

“من فکر می کنم ترجیح می دهم خود را تسلیم کنم و حکم زندان خود را بپذیرم. بهتر از این است که تا آخر عمر از پلیس فرار کنم. ”

to take the rap for (something)

To take the rap for something به معنی پذیرش سرزنش یا مجازات چیزی است. ما اغلب از این اصطلاح برای صحبت در مورد کسی که سرزنش یا مجازات را برای چیزی که تقصیر او نیست می پذیرد ، استفاده می کنیم.

“Do you think he’ll rat on his friends, or do you think he’ll take the rap for the robbery?”

“آیا فکر می کنید او به دوستانش می گوید یا فکر می کنید که او خود را مقصر می داند؟ ”

“A good coach takes the rap for his team’s struggles.

“یک مربی خوب خود را برای مشکلات تیمش مقصر می داند.”

to snitch/to snitch on (someone)

To snitch به معنای اطلاع دادن به کسی (معمولاً به پلیس) است. این کلمه دارای معنای منفی است. ما همچنین می توانیم از snitch به عنوان یک نام تحقیرآمیز برای مخبراستفاده کنیم.

“You’re wasting your time. I’m not going to snitch on my friends.” (used as a verb)

“شما وقت خود را تلف می کنید. من قصد ندارم دوستانم را زیر پا بگذارم. ” (به عنوان فعل استفاده می شود)

“My teacher found out that we had a copy of the test from last semester. I don’t know how she found out, but I think someone must have snitched.” (used as a verb)

معلم متوجه شد که ما یک کپی از آزمون ترم گذشته داریم. من نمی دانم چگونه او متوجه شد ، اما من فکر می کنم که کسی دزدی کرده است. ” (به عنوان فعل استفاده می شود)

“Gang members often go to great lengths to exact retribution on snitches.” (used as a noun)

“اعضای باند اغلب برای قصاص دقیق سرکوبگران تلاش زیادی می کنند.” (به عنوان اسم استفاده می شود)

 

to rat on (someone)/to rat (someone) out

To rat on someone,  یا  to rat someone out به معنای اطلاع دادن به کسی (اغلب به پلیس) است.

“He was ratted out by another gang member and taken down by the FBI.”

“وی توسط یکی دیگر از اعضای باند لو رفت و توسط FBI دستگیر شد. ”

“Maria ratted out her brother for throwing a party when her parents were out of town.”

“ماریا برادرش را به خاطر جشن گرفتن در هنگام بیرون آمدن والدینش از شهر لو داد.”

to sing

To sing  می تواند به معنای اعتراف یا اطلاع دادن به کسی باشد.

“If we offer the suspect a severely-reduced sentence, he’ll start singing.”

“اگر به مظنون پیشنهاد دهیم که اعتراف باعث می شود مجازات به شدن کاهش یابد، او شروع به اعتراف می کند.”

“Many criminals say they’ll never snitch, but when they’re faced with a potential prison sentence, they start to sing.”

“بسیاری از جنایتکاران می گویند هرگز لو نمی دهند، اما وقتی با مجازات حبس احتمالی روبرو می شوند، شروع به اعتراف می کنند.”

و در آخر …  

در این مقاله سعی کردیم تا لغات و اصطلاحات انگلیسی مربوط به پلیس را به شما آموزش دهیم. انواع جرم ها، اصطلاحات و سایر عباراتی که پلیس ها استفاده می کنند را با شما در میان گذاشتیم. حتما این لغات را تمرین کنید تا دانش و درک خود را بالا ببرید.

آیا شما عبارت دیگری را دیده اید که به دنبال معادل انگلیسی آن باشید؟ حتما در بخش نظرات پائین صفحه با ما در میان بگذارید تا معادل انگلیسی آن را با شما به اشتراک بگذاریم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.